Wednesday, December 12, 2007

یک حال عجیبم.نه خوبم نه بد دقیقا میشه گفت یک آدم سردرگم.یک زمانی خیلی دوست داشتم از سرکار بیام بیرون چون فکر می کردم میام بیرون و کلی کارهای مفیدتر می کنم.کلی به تفریحاتم می رسم.کلی دوستامو می بینم و پدر ومادرمو .اما 2روزه که دیگه سرکارنمی رم.درس خونئم.خیلیها رودیدم .کلی خوابیدم مثل یک خرس قطبی.دلم خیلی باز شده.اماگیجم وگنگ.فقط می دونم باید تا آخر ترم بدوم و جبران عقب ماندگیامو بکنم.اماباورکنید حوصله ندارم حتی حوصله خودمو ندارم.برحسب اینکه یادگرفتم خودمو با هر شررایطی وفق بدم شاید کارای مفیدم زیاد بکنم اما مطمئنم زندگی نمی کنم.چون معنی زندگی به نظرمن فقط گدروندن زمان باکارهای مفید وغیرمفید نیست

No comments: