Sunday, August 26, 2007

یک شب مهتاب

ما یک دوره ای بود با رویا که عاشق ترانه های فرهاد مهراد شده بودیم که البته هنوز هم هسیتم.چندروز پیش ویدئو آمین فرهادر و دیدم وکلی یک دوره ای برام تجدید شد.فرهاد واقعا به نظر من ترانه هاش و صداش به آدم زندگی می بخشه.شاید علتش اینه که واقعیت زندگی در ایرانو با تمام خوبیها و بدیهاش پذیرفته و اصالتا به وطنش علاقه می ورزیده.گرچه اونم مجبور می شه یک دوره ای دور از ایران زندگی کنه.البته این احساس شخصی منه.هنوز اطلاعات زیادی دربارش ندارم. اینم یکی از شعراش که من عاشقشم.بخونیدش....ا

یه شب مهتاب

ماه میاد تو خواب

منو میبره

کوچه به کوچه

باغ انگوری

باغ آلوچه

دره به دره

صحرا به صحرا

اون جا که شبا

پشت بیشه ها

یه پری میاد

ترسون ولرزون

پاشو میذاره

تو آب چشمه

شونه می کنه

موی پریشون

..........

2

یه شب مهتاب

ماه میاد تو خواب

منو می بره

ته اون دره

اون جا که شبا

یکه و تنها

تک درخت بید

شاد و پر امید

میکنه به ناز

دستشو دراز

که یه ستاره

بچکه مث

یک چیکه بارون

به جای میوه ش

نوک یه شاخه ش

بشه آویزون

3

یه شب مهتاب

ماه میاد تو خواب

منو می بره

از توی زندون

مث شب پره

با خودش بیرون

می بره اونجا

که شب سیا

تا دم سحر

شهیدای شهر

با فانوس خون

جار می کشن

تو خیابونا

سر میدونا :

عمو یادگار

مرد کینه دار

مستی یا هوشیار

خوابی یا بیدار ؟

مستیم و هوشیار

شهیدای شهر

خوابیم و بیدار

شهیدای شهر

آخرش یه شب

ماه میاد بیرون

از سر اون کوه

بالای دره

روی این میدون

رد می شه خندون

یه شب ماه میاد

یه شب ماه میاد