Saturday, May 14, 2005

یک سال گذشت

می دونی چند روزه دارم فکر می کنم از تولد پارسال خانمی من وخانمی چه تغییراتی کردیم.دارم فکر می کنم آیا به هدف هایی که می خواستم توی این یک سال رسیدم.آیااون بلوغ فکری که خودم از خودم می خواستم بهش واقعا رسیدم؟ بعد از چند روز فکر به این نتیجه رسیدم که من راستش امسال شاید از یک نظرایی زیادی بزرگ شدم خیلی مسائل را فهمیدم که تحملش واقعا برای من سخت بود و تا حدود زیادی آرامش همیشگی منو بهم زد وشاید تا حدودی این مسئله باعث شد من خودمو از
قبل بیشتر پیدا کنم.راستش دوست دارم بگم از یکسری چیزایی که بدست آوردم خیلی راضیم
اینکه من از پارسال تا حالا فهمیدم مسئولیت یعنی چه و اینکه فهمیدم چقدر ارزه دارم واین هم اعتماد به نفس منو خیلی بالا برد وهم باعث شد که به مسائل اطرافم خیلی بیشتر توجه کنم و بفهمم که به خاطر بی دقتی های جزئی های جزئی آدم چه مسائلی رو ممکنه از دست بده وا ین بزرگترین مشکلی بود که من همیشه داشتم و هنوز هم در پی رفع اون هستم
دوما اینک امسال فهمیدم که من از یک سری از مسائل ومشکلات میترسم و سعی کردم و با تلاش این ضعفو تا حدود زیادی از خودم رفع کردم و الن با تمام وجودم احساس می کنم تا خدا را دارم و از خودم همت دارم هیچ وقت از هیچی نمی ترسم
سوم اینکه من توی یک سال البته به اتفاق خانمی یاد گرفتیم که در برابر اخلاق هایی از دیگران که با ما تطبیق نداره چه شکلی رفتار کنیم ودیگر به این ترتیب از دیگران شاید کمتر ناراحت میشیم.حالا دیگه اخلاق های دیگران را جز ویژگی های آنها می دانیم
چهارم یاد گرفتم که چگونه با اعتقادات خودم وتناقضات آنها با اعتقادات پدر مادرم کنار بیام و یاد گرفتم که آنها خیلی از مسائل را تجربه کردن و دارن به من میکن اما من هم حق تجربه کردن دارم و اونها هم حق نگران بودن پس سعی کردم برای اینکه اونها به من این فرصت را بدن من هم به آنها فرصت بدم تا تجربه هاشون را به من بگن وبه حس نگرانیشون حق بدهم و به اونها توضیح بدم که من احتیاج به تجربه کردن دارم وبه این ترتیب هم به حس اونها احترام گذاشتم وهم خودم فرصتی جدید برای اهمیت به احساساتم پیدا کردم.
شاید بیشترین دغدغه من امسال این بود که بفهمم کدام راه واقعا درسته وکدام راه غلطه شاید الن هم یکی از دغدغه هام این باشه ولی فکر می کنم یک راهای خوبی برای این مسائل فکر کردم
ششم اینکه من فهمیدم که من در این یک سال فهمیدم که می خواهم آدم متفاوتی با دیگران باشم و واقعا دوست دارم یک آدم اثرگذاری در تمام جامعه ام باشم و الان با تمام
وجودم احساس می کنم که انرژی و توانایشو دارم ومی خواهم با تمام وجودم سعی کنم البته این حسم هم تا حدود زیادی با خانمی مشترک بود
هفتم ما با خانمی فهمیدیم که اگر می خواهیم آدم های متفاوتی باشیم اول باید خلاقیت را در تمام زندگیمون جاری کنیم و هر رفتار وعملمون باید فکر کنیم که کدام کار بهترینه وچگونه می تونه این کار خیلی خاص وناب باشه
ممکنه من توی این یک سال آرامشم را تا حدودی به خاطر این مسائل از دست داده باشم اما فکر می کنم همه اینا ارزششو داشت شما چی فکر میکنین؟
خانمی عزیز تولدت مبارک وامیدوارم تولد افکار جدیدت هم باعث شود تو دقیقا به اون هدفهایی که دوست داری برسی.خانمی گل فقط این را بدون که من همیشه به تو افتخار میکنم اما نه فقط به خاطر افکار مشترکی که با من داری بلکه به خاطر تک تک تفاوتهایی که با من داری.و تفکرات نابت که همیشه برای من به اندازه یک دنیا ارزش داره
الان خیام باز کردم واین دوبیت زیبا که اتفاقا با متم من تناسب داشت آمد
این قافله عمر عجب می گذرد دریاب که باطرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله راکه شب می گذرد