Tuesday, December 18, 2007

بارون میاد جرجر







دیشب باران قرار با پنجره داشت



روبوسی آبدار با پنجره داشت



یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد


چک چک،چک چک .....چکار با پنجره داشت؟

قیصرامین پور

سه روز داره بارون زیبایی می یاد ،هوا سرده اما سوز نداره یک جورایه هوای بهاریه.یک حس عجیبی پیدا می کنی وقتی داری

رانندگی می کنی و برف پاک کن تندتند قطره ها بارونو از شیشه ماشینت پاک می کنه.

Friday, December 14, 2007

خواب

























.این شعرو 2شب پیش که تاصبح بیدار بودم خوندم. حالاتصورکنید این شعرو با صدا ولحن خسرو شکیبایی گوش می کنید.



می توانند


بعضی ها خواب


بعضی ها خلاصه


می توانند شب را می شناسند


به اسم به استعاره


آسمان را می شناسند به ترانه به تشبیه


تو را می شناسند به خواب به خلاصه


اما من نمی توانم ای تو تمامه ی من


من نمی توانم پس کی به خواب خواهم رفت


کی خلاصه خواهم شد




کی شاعر تمام ترانه تشبیه ؟


می گویند سنگ هم گاهی به آرامش ستاره حسادت می کند


به من چه


من اگر ترانه خوان گریههای تو نباشم


هرگز از الفبای این همه سادگی به بی نیازی هفت آسمان پرده نشین نخواهم رسید


ببین چه کوچک است این کلمه این حرف چگونه می شود


تنها یکی واژه به جای تو از خواب توبا و ترانه چید ؟


هی مولود بی عقد آب و التماس علف


من از بسیاری این همه باران تشنگی ها آموخته ام


که دیگر دستم بی پیاله دلم نهاده کلماتم این همه بی پرده اند


راستش را بخواهی عشق همین است


ورنه پروردگار شوخ شاعران این همه آفرینش تو را تا شکستن من


به تعویق اینه نمی انداخت
سید علی صالحی

Wednesday, December 12, 2007

یک حال عجیبم.نه خوبم نه بد دقیقا میشه گفت یک آدم سردرگم.یک زمانی خیلی دوست داشتم از سرکار بیام بیرون چون فکر می کردم میام بیرون و کلی کارهای مفیدتر می کنم.کلی به تفریحاتم می رسم.کلی دوستامو می بینم و پدر ومادرمو .اما 2روزه که دیگه سرکارنمی رم.درس خونئم.خیلیها رودیدم .کلی خوابیدم مثل یک خرس قطبی.دلم خیلی باز شده.اماگیجم وگنگ.فقط می دونم باید تا آخر ترم بدوم و جبران عقب ماندگیامو بکنم.اماباورکنید حوصله ندارم حتی حوصله خودمو ندارم.برحسب اینکه یادگرفتم خودمو با هر شررایطی وفق بدم شاید کارای مفیدم زیاد بکنم اما مطمئنم زندگی نمی کنم.چون معنی زندگی به نظرمن فقط گدروندن زمان باکارهای مفید وغیرمفید نیست