دانشکده... کلاس ...من ... استاد ... تابلو
تنها صداي پاي خودم : يک دودو دودو
روي کف کلاس چه آهنگ جالبي است!
يک ريتم بي خيال تر از من .. . چه تابلو!
خانم سکوت ! قصه ي شاه و کنيزک است
حالا رسيده ايم به بيت دويست و دو
من فکر مي کنم که چه از مولوي پرم !
مثل هميشه گم شده ام در خيال تو ...
يک شعر در تمام تنم وُول مي خورد
يک واژه مثل «مست» نه مثل «تلو تلو»
دارد تمام ذهن مرا مسخ مي کند
دارد تمام ذهن مرا اين ضمير «تو»...
اين که هنوز تازه تر از هر جوانه اي ست
تکرار مي شود ... نه که هر لحظه نو به نو
در من طلوع مي کند و شمس مي شود
«او» هشت قرن آمده تا شعر من جلو
«او» هشت قرن آمده تا شاعرش شوم
مهمان کند مرا به دو ليوان درخت مو !
«يک دست جام باده و دستي به زلف يار»
يک دو دودو دودو دودو يک دو دو دودو
http://www.s1001.com/monmj1.htm
No comments:
Post a Comment