بیایید ای یاران من
برای جستجوی دنیایی تازه دیر نیست
برآنم
تا در ورای غروب بادبان برافرازم و...گرچه دیگر آن قدرتی
نیستم که پیشتر زمین وزمان را برهم می زدیم
اکنون دیگر همین گونه ایم ، همین گونه
یکی همسان قلب های جسور
پایمال زمان وسرنوشت
اما راسخ در اراده مان
برای تلاش،جستجو،یافتن وتسلیم ناشدن
این متنی بود که من چندسال پیش پشت کتاب انجمن شاعران مرده دیدم و با رویا تصمیم گرفتیم در صفحه اول کافه شبانه (مجله ادبی فرهنگی اینترنتی)کنار نقاشی "کافه در شب" ونگوگ بذاریم .گرچه این مجله یک شماره بیشتر نداشت اما به خود ما شاید خیلی چیزا یادداد.وشاید اون سال زمستون وعید برای ما خیلی خاطره انگیز کرد.دیروز داشتم به یاد 2سال پیش نگاهش می کردم تصمیم گرفتم این متنو اینجا هم بذارم.
No comments:
Post a Comment